در مسیر شخصیت
“انسان، مشکل خویش است”
تاملی در کتاب”در مسیر شخصیت”
اداره کردن خویش، خیلی شبیه دریانوردی در میانهی طوفان است. انتقال وزن به یک طرف، وقتی که قایق به سمت راست متمایل میشود و انتقال به سوی دیگر وقتی به سمت چپ میل میکند؛ به عبارتی انطباق و انطباق و باز هم انطباق، تا جایی که توازن و آرامشی که پیامد تعادل است رخ بنماید.
دیوید بروکز در کتاب خواندنی “درمسیر شخصیت”، آدمیان را چونان “الوار خمیده”ای میداند که برای ساخته شدن به هزار زحمت خواهند افتاد. الوار خمیدهای که دارای این ویِژگیها است:
۱. خودمحوری و خودخواهی
۲. استفاده ابزاری از دیگران برای رسیدن به خواستهها
۳. داشتن ظرفیت بالای غفلت ورزیدن
۴. معقول جلوه دادن نواقص
۵. متورم کردن فضایل شخصی
“بروکز” وقتی از استعارهی “الوار خمیده” یاد میکند، در واقع به ضعفها، سستیها و نواقصی اشاره میکند که تو گویی در سرشت بشر نهفته است و آدمی در مسیر تحول و به بار نشستن شخصیتاش، لاجرم باید به تامل و تحمل، و با در نظر گرفتن اعواج سرشتی و واقعیت اجتنابناپذیر، به ساختن خویش اهتمام ورزد.
تمثیل زندگی، به قایقی گرفتار شده در دریایی طوفانی، تمثیلی است که “دیوید بروکز” از آن استفاده میکند تا نشان دهد زندگی، سراسر کشمکشی پایانناپذیر و مملو از تعارضهایی است که هیچ راه حل قطعی و درمان بیچون و چرا ندارند. این همان جادهیای است که تمام آنات عمر آدمی در مسیرِ”شدن”، بر روی آن قرار دارد. مسیری که شخصیت ما ساخته میشود و “آنی” میشویم که اکنون هستیم.
نویسنده با در میان آوردن زندگی بزرگان و افرادی نامدار، میخواهد به ما بگوید جریان دایمی “شدن” و طی کردن مسیر شخصیت، نه آسان است، نه دفعی و نه مقطعی و نه یک بار برای همیشه. بلکه پروسهای است طولانی، مستمر و پرزحمت و البته با همراه انواع محدودیتها و رنجها.
گاهی که از فاصله به خودمان نگاه میکنیم می بینیم “آن کار خیری را که میخواهیم، انجام نمیدهیم؛ ولی کار شری را که نمیخواهیم؛ انجام میدهیم”.”دیوید بروکز” در جایی دیگر از کتاب خود، زندگی را به منزلهی مدرسهای تمام عیار معرفی میکند و معتقد است فقط برخی افراد به مدرسه بودن زندگی آگاهی دارند. افرادی که میتوانند درسهایی از این مدرسه بیاموزند. اما سایرین به غفلت، عمر خویش را به بطالت و بیهودگی میگذرانند. به تعبیری دیگر، فقط زنده بودن کافی نیست، بلکه باید زندگی را به مثابهی مدرسه تلقی کرد و از آن، آموخت.
کتاب “در مسیر شخصیت”، از مضامین و ایدههایی استفاده میکند که هر یک، میتواند دستاویز گفتاری مستقل و مفصل گردد. هر یک از این ایدهها، چشمهای ما را به زوایای تاریک وجودی خویش و به ابعاد پنهان زندگی باز میکند. نویسنده اما این درسها را نه به صورت انتزاعی و بریده از واقعیت عینی، که دقیقا با رویکردی انضمامی و با بیان زندگی واقعا موجود افرادی بیان میکند تا نشان دهد، همهی آنانی که از نظر ما زندگی پربار و موفقی داشتهاند و یا شخصیت و درونی شکوفا یافتهاند، از کدام مسیرهای سنگلاخ و راههای پر فراز و نشیب عبور کردهاند. به جدال کسانی با ضعفهایشان میپردازد که مسیر سخت را طی کردند و از “آدم اول” به “آدم دوم” تبدیل شدند.
بخشی از درسهای گرانبهایی که از کتاب میتوان آموخت به شرح زیر است:
۱. آدمی در جهت اصلاح و شکوفایی خویش، ابتدا با ویژگیهایی صعب و سخت درونی خود مواجه میشود که چون “الوار خمیده”، کار را دشوار و بهبود را مشکل میسازد. بنابراین ساختن خویش، کاری آسان نیست. هر یک از فضیلتها آسان به دست نمیآید. زجرها باید کشید و تمرینها لازم دارد.
۲. جدال با ضعفهای درونی با رویکرد گوشهگیرانه و در انزوا ممکن نیست. “اراده، خرد، همدردی و شخصیت فردی به تنهایی آنقدر توان ندارند که در هر حال بتوانند خودخواهی، غرور، آزمندی و خود فریبی را شکست دهند. هر کس محتاج یاری نجاتبخش بیرونی –از خانواده، دوستان، اجداد، قواعد، سنتها، نهادها، الگوها، و البته در بارهی خداباوران، از سوی خداوند- است.”
۳. در مقایسه میان “فضایل رزومهای” و فضایل نکونامی”، البته فضایل نکونامی مهمتر است. “دیوید بروکز”، فضایل رزومهای را تواناییها و مهارتهایی برمیشمارد که در معرفی خود برای به دست آوردن شغل و بازار ردیف میکنیم. اما فضایل نکونامی، اشاره به فضیلتهایی اکتسابی اخلاقی است که در هنگام مراسم ترحیم از متوفی یاد میکنند. مانند وفاداری، شجاعت، صداقت و مهربانی و مهمتر از همه ی فضیلتها، فروتنی و نظایر اینها.
۴. در مسیر ساختن شخصیتمان بدانیم با چهار گونه محدودیت مواجه خواهیم شد:
الف) محدودیتهای هستیشناختی، یعنی “عقل ما ضعیف و دنیا ظریف است. ما در عمل نمیتوانیم ظرایف دنیا را تمام و کمال دریابیم و به حقیقت محض خودمان پی ببریم”.
ب) محدودیتهای اخلاقی، ” در روان ما بیماریهایی هست که ما را به خودخواهی و غرور سوق میدهد و وسوسهمان میکند تا دلبستگیهای کهتر را به دلبستگیهای مهتر ترجیح دهیم.”
ج) محدودیتهای روانشناختی، “ما از درون گسیخته هستیم. از فوریترین انگیزههای ذهنی خودمان ناخودآگاه هستیم”
د) محدودیتهای اجتماعی، “ما مخلوقاتی خود تکمیلکننده نیستیم و برای رشد کردن و موفقیت ناچاریم به وضعیت وابستگی به دیگران، نهادها و حدس و استنباطها تن دهیم”.
۵. همهی انسانها آمیختهای از خطاها و صوابها هستند. هیچ کس مقدس، فرشته یا دیو نیست. به تعبیر “اسکار وایلد”، هر قدیسی، گذشته دارد و هر گنهکاری، آیندهای.” و نویسنده، مخاطب را با خطاها و گنهکاریهای به ظاهر قدیسانی آشنا میکند تا بگوید همهی انانی که از نظر ما به درجاتی از تعالی و توفیق رسیدهاند از چه مراحلی عبور کردهاند. و تا به ما بگوید، همه آنان، “انسانی بودند واقعا انسانی”
مزیت کتاب “در مسیر شخصیت” در مقایسه با کتابهای هم عرض خود، این است که خواننده را به مشاهدهی زندگی زیستهی افراد میبرد تا خود از نزدیک ببیند آنان برای آن که برپای خود بایستند، چه کردهاند و چه مسیر پر رنجی را پیمودهاند.
بدون دیدگاه