پيتر دراكر: “مديريت دانش موثر، كليد رقابت مديريتي اواخر قرن بيستم و آغاز قرن بيست و يكم است. “
با اينكه دانش در تمام زمان ها كليدي بوده است.در اين عصر،نيروهاي قدرتمندي همگرا شده اند تا دانش را برتر از زمان،سرمايه ، مواد خام و فناوري،كليد برتري رقابتي سازند. اين نيروها به سرعت رو به تغييرند و خود، تغييرات را به پيش مي رانند. در زمان هاي گذشته ، يك راز تجاري،ابتكار يا ساير دانش هاي تجاري فوق العاده ارزشمند مي توانستند براي چند سال برتري رقابتي به وجود آورند. امروز ،اين برتري دوره دوام كوتاه تري دارد.
در حال حاضر نيروهايي با يكديگر همگرا شده و نوع حضور دانش در موفقيت تجاري را تغيير داده اند، اين نيروها نوعي محيط تجاري به وجود آوردند كه در آن توليد دانش جديد و مديريت كاربرد سريع آن، كليد هاي برتري رقابتي، به دست آوردن سود و جمع آوري سرمايه بازار هستند.
مدیریت دانش اکنون تبدیل به یک شاه کلید شده است.
اطلاعات توليد مي شود و با نرخي بي نظير به اشتراك گذاشته مي شود.
- انفجار اطلاعات دو جنبه دارد: اينكه از كجا مي آيد و اينكه چطور افراد به آن دسترسي پيدا مي كنند. دستيابي به اطلاعات،آگاهي از ارزش مديريت دانش با رشد عظيم بانك هاي اطلاعاتي در رايانه هاي شخصي،شبكه اي و توزيع گسرترده رسانه هاي ديجيتالل همزمان شده است.
- به گزارش مركز تحقيقات دانشگاه كاليفرنيا در سن ديگو آمريكا توليد، ذخيره و مصرف داده ها در جهان در سال 2025 به 200 زتابايت خواهد رسيد. هر زتابايت معادل 10 به توان 21 بايت يا يك ميليون ميليون گيگابات است! اين حجم عظيم اطلاعات بيشتر به دليل رشد بي سابقه شبكه هاي اجتماعي و سايت هاي اشتراك گذاري به وجود آمده است.
در حال حاضر، سردرآوردن از اطلاعات؛ رقابت اصلي است.
اقتصاددانان مدت ها بر اين باور بوددند كه به دست آوردن اطلاعات كليد اصلي خلق بازاري كارآمد است. ديگر اين گونه نيست. چارچوب زماني شما چه يك ساعت باشد، يا يك هفته،يك ماه يا حتي يك سال، سر درآوردن از اطلاعات و تبديل اين سر درآوردن به عمل، همان فرآيند تويد،توزيع و به كار بردن دانش است.
دانش ارزش كليدي اضافه شده به كالاها و خدمات است.
دانش يا دانستن اينكه چطور اطلاعات را تبديل به عمل كنيد، روز به روز درصد بالاتري از ارزش كالاها و خدمات توليد را در اختيار مي گيرد. در شركت هاي توليدي، مديريت زنجيره منابع كه تمام به مديريت جريان اطلاعات و دانش در طول محدوده هاي سازماني مربوط مي شود- در كاهش هزينه هاي كالا، صورت هاي كالا و چرخه هاي زماني كسب و كارهاي مربوط به كارها كه از كوچك ترين تغييرات مثبت در بهره وري سود مي برند، بسيار موثر بوده است.
به عنوان نمونه: سركالين مارشال كه سابقا رييس هيئت مديره بريتيش ايرويز بود، اين طور بيان كرده كه: ” طرز فكر مناسب اين است كه فكر كني يك كسب و كار فقط يك وظيفه خاص را انجام مي دهد – درباره ي ما، وظيفه مان جابجا كردن افراد از نقطه a به نقطه b در مدت زمان خاص و با كمترين هزينه ممكن است. ” فراتر از اين ،بنا به گفته هاي سركالين ” بر اين اساس رقابت كنيد كه بخواهيد از فعاليت جابجايي هوايي،يك تجربه آرام در زندگي شلوغ يك مسافر بسازيد.”
نمونه اي ديگر: در وب سايت Land’s End ، يك جور ارسال سريع پيام كوتاه باعث مي شود تا يكي از كارمندان اين شركت وارد شود و به مشترياني كه الگوي كليك هايشان نشانه ترديد در پيدا كردن كالاي مورد نيازشان است، كمك كند.
بازار بيشتر از عناصر فيزيكي به دانش بها مي دهد.
يكي از راه هاي پي بردن به ارزش دانش در كسب و كار، فرمولي است كه با نام كيو توبين ( Tobin’s Q) شناخته مي شود. اين فرمول به نام جيمز توبين، يك اقتصاددان برنده جايزه نوبل ناميده شده است، نسبت ارزش شركت در بازراها ي مطمئن به ارزش عناصر فيزيكي آن شركت است. اگر ارزش بازار شركت از ارزش عناصر آن بيشتر باشد، پس احتمالا سرمايه گذاران عنصري غير فيزيكي مثل دانش را با ارزش تر مي دانند. ( توبين احتمالات ديگري را نيز بيان مي كند؛ مثل اعتماد ياموقعيت انحصاري).
توماس واتسون جونيور، رييس هيئت مديره IBM،( 1952-1971) : ” تمامي ارزش اين شركت در افراد آن است. اگر تمامي كارخانه هايمان را بسوزانيد و فقط افراد و فايل هاي اطلاعاتي مان برايمان باقي بماند، خيلي زود دوباره نيرومند خواهيم شد. افرادمان را ازما بگيريد، آن وقت شايد هيچوقت سرپا نشويم.”
جهاني سازي به ساختارهاي هماهنگ با دانش جديد نيازمند است.
جهاني سازي كسب و كار مسئله اي است كه بيان آن از توصيفش راحت تر است. بسياري از شركت ها به شكل ها ي مختلف در حال جهاني شدن هستند، ولي اين فرآيند براي هر كدام از آن ها متفاوت است. جهاني سازي به معني جستجو به دنبال منابع جديد- مواد خام، نيروي كار، قابليت هاي توليدي و دانش – در هرجاي جهان است.
جهاني سازي به مفهوم پيوستگي، شراكت و معامله هاي مشاركتي جديد است كه به شركت ها توانايي دسترسي به بازارها و منابع را نيز مي دهد. اين تشكلات مشاركتي نيازمند همكاري و تبادل دانش ميان شركت هايي است كه ممكن است حتي در گذشته رقيب يكديگر بوده باشند.
بدون وجود انواع تازه اي از ساختارهاي هماهنگ شده دانش،هيچ يك از اين فرآيندهاي جديد جهاني سازي- در توليد بازرايابي، فروش، منابع انساني و بسياري محدوده هاي ديگر- به خوبي عمل نخواهند كرد. تيم ها بايد بدون نياز به جمع شدن در يك مكان يا حتي داشتن يك پايگاه فيزيكي، قادر به شكل دادن و سهيم شدن در دانش و نتايج آن باشند. حوزه ها،بخش ها و ساختارهاي منطقه اي بايد دست از سنت قديمي احتكار اطلاعات بردارند و براي پيشرفت بهترين روش ها كه بعدا مي توانند بر اساس عملكرد و منطقه دسته بندي شوند، همكار كنند.
شركت ها بايد تقسيم اطلاعات و منابع را در ميان متحدها و شركاي معاملاتي،كه افراد را از سازمان ها و فرهنگ هاي اجتماعي مختلف به دورهم جمع مي كند،ياد بگيرند.
ساختارهاي جديد سازماني و تصميم گيري به مديريت دانش وابسته است.
برنامه ريزي هاي سلسله مراتبي و مايه زحمت، تحليل ها و ساختارهاي تصميم گيري،كه سابقا از استراتژي شركت هاي پشتيباني مي كردند، نيز بايد تغيير پيدا كنند.اكنون شركت هاي مي دانند كه بايد، سريع،تطبيق پذير،هشيار و متمركز بر مشتري باشند. آنها بايد آماده تسلط يافتن بر خصوصيات و بازارهاي جديد باشند و اين كار را به روش گروهي و پروژه اي انجام دهند تا نيازي به هدايت شركتي بيش از اندازه نباشد.
به جاي استفاده از پيش بيني ها و اهداف استراتژيك تك جنبه اي، شركت ها بايد متوجه اهداف چند گانه و اولويت هاي متغيير باشند. البته شركت ها در حال توسعه ي ساختارهاي پشتيباني هستند تا ثبات و كارايي اين روش ها ي جديد عملكرد را تضمين كنند. مديريت دانش كليد اصلي اين ساختارهاست. وهر قدر سرعت تغييرات فناوري بيشتر مي شود، استعداد فردي و توانايي اهميت بيشتري مي يابد.
منبع: مديريت دانش HRD PRESS
بدون دیدگاه